درباره سايت
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.*** مقام معظم رهبری*** این وبلاگ زیر نظر بنیاد شهید و امور ایثارگران دهنو[اصفهان]می باشد. دلیل انتخاب این عنوان ["علقمه"]برای وبلاگ به خاطر شروع به کار آن در روز تاسوعای حضرت اباالفضل می باشد. ما را از نظرات خود بهره مند کنید. نکته:شما برای استفاده از مطالب و امکانات سایت ابتدا باید عضو شوید. مدیریت وبلاگ : علی یزدی
ثبت نام
عضويت سريع
بايگاني
پربازديدها
-
-
سردار سلیمانی؛ سایهِ ترس، «مرد بدون سایه» بر سر تروریستهای داعش
تعداد بازديد: 2331 -
فیلم حمله آمریکا به تأسیسات هسته ای ایران
تعداد بازديد: 2315 -
تصویر شهدای محله ی دهنو به صورت فردی...
تعداد بازديد: 1547 -
وصیت نامه تکان دهنده ی شهید به مادرش...
تعداد بازديد: 1349 -
نشریه موعظه خوبان...
تعداد بازديد: 1245 -
داستان علی کاظم از زبان سید جواد هاشمی...
تعداد بازديد: 1149
تبادل لينک هوشمند
پيوندها
شهید والامقام محمود سلیمانی
بسم الله الرحمن الرحیم
ان الذین امنوا و الذین هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله یرجون رحمت الله و الله غفور رحیم.
وصیتنامهی محمود سلیمانی
و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لكن لا تشعرون
و نگویید به آنان كه كشته شدند در راه خدا مردگان بلكه آنها زندگانند و لكن شما درك نمیكنید. سورهی بقره، آیهی 154
با درود بیكران به یگانه منجی عالم بشریت، حضرت مهدی قائم (عج) و با درود بر نائب به حق امام زمان، امید محرومین و مستضعفین جهان، پیر دل سوختهی جماران، حضرت امام خمینی و با درود به قائم مقام رهبری و ریاست محترم جمهور و كلیهی روحانیون مبارز در خط اسلام و سنگرداران نماز جمعه مخصوصاً امام جمعهی شهر شهیدان و پدر شهید گُمنام حضرت آیت الله طاهری و با آرزوی هر چه سریعتر مجروحین و معلولین و آزادی اسرای اسلام در سراسر جهان و مخصوصاً اسرای جنگ تحمیلی عراق علیه میهن عزیزمان ایران.
ما پیروان حسینیم و جان دادنمان باید هم چون مولایمان حسین (ع) كه در راه سرنگونی كفر و كافران جان داد، باشد و امروز وظیفهی ما مسلمانان است كه همانطور كه با زبان ابراز اراده نسبت به امام حسین (ع) و امام خمینی میكنیم همانطور هم با عمل نشان بدهیم كه یاوران وفادار حسین (ع) و فرزندش هستیم.
در این قسمت از وصیتنامه چند كلمهای با امت دلاور و شهیدپرور ایران صحبت میكنم: و مسئلهای كه مسئلهی اصلی ما و ملت ماست، جنگ است. همانطوركه امام عزیزمان بارها در پیامهای خودشان جنگ را اصلیترین مسئلهی این امت و انقلاب بیان كردهاند پس از ملت عزیز میخواهم كه جبههها را خالی نكنند و اگر هم در جبهه كمكی از آنها ساخته نیست، در پشت جبهه رزمندگان عزیز را یاری و تقویت كنند.
و اما سخنی با خانوادهی عزیزم: ای پدر عزیزم من كوچكتر از آنم كه به شما پیام بدهم ولی وظیفه داشتم چند كلمهای وصیت با شما بگویم؛ پدر عزیزم شما سختیهای زیاد را متحمل شدید تا توانستید چنین فرزندی را تربیت و با احكام اسلام آشنا كنید و برای ستیز با كافران و دشمنان اسلام به جبهه نفرستید تا اسلام را یاری كنید و پیام رهبر را لبیك بگویید. ای مادر عزیزم امیدوارم كه خداوند در برابر زحمتهایی كه برای تربیت من كشیدید به شما اجر دنیا و آخرت را عطا بفرماید و امیدوارم زینب گونه در برابر سختیها مقاومت كنید و استوار باشید و اما تو ای خواهر عزیزم میدانم كه به حجاب و شئونات اسلامی پایبند هستی و از تو میخواهم كه همچنان این اخلاق زینبگونهات را حفظ كنی تا درس عبرتی باشد برای دیگران و از برادران كوچكم ابراهیم، حسین و حیدر میخواهم كه سنگر مدرسه را حفظ كرده و روز به روز در جهت باسواد شدن كوشاتر باشند و اگر من شهید یا اسیر یا مفقودالاثر شدم، ناراحتی نداشته باشید و اگر خواستید برای من گریه كنید، در برابر مردم گریه نكنید تا عوض این كه به آنها روحیه بدهید از آنها روحیه را بگیرید و خدا را شكر كنید كه امانتی را كه به شما داده بود، توانستید در این راه مقدس به صاحب اصلیاش بسپارید و برای من یك ماه روزه و یك سال نماز بخوانید و از دوستان و آشنایان حلالیت میطلبم و امیدوارم كه اگر اشتباهی از من دیدهاند، ببخشند و از خانواده پدر، مادر، برادران، همسر و خواهرانم حلالیت میطلبم.
فرزند شما محمود سلیمانی 6 / 12 / 63
زندگینامهی محمود سلیمانی به نقل از خانواده و دوستان
شهید محمود سلیمانی در سال 1348 ه.ش در خانوادهای مذهبی و بسیار علاقمند به اهل بیت به دنیا آمد. پدرش مرحوم حاج محمد سلیمانی قاری قرآن بود و از معلمان طفولیت محمود را با قرآن و اهل بیت آشنا كرد و در مجالس قرائت قرآن و مجالس اهل بیت محمود را با خود میبرد تا محمود بعد از پدر بتواند قاری قرآن باشد. محمود از همان دوران كودكی در حالی كه به مدرسه میرفت در كار كشاورزی و دامداری به پدرش نیز كمك میكرد و به چوپانی علاقهای خاص داشت.
اگر از او میپرسیدی، چرا به چوپانی علاقمندی؟ در جواب میگفت: چون اولاً به كوه و بیابان و دشت و صحرا رفتن به انسان حال و هوایی خاص میدهد و ثانیاً مگر نه این كه شغل اكثر 124 هزار پیامبر چوپانی بوده است و شاید محمود وقتی به صحرا و بیابان میرفت، در خلوت با خدای خود راز و نیاز و مناجات مینمود.
محمود تحصیلات ابتدایی را در كلاس سوم ادامه میداد كه انقلاب پرشكوه به پیروزی رسید و محمود با پیروزی انقلاب احساس كرد باید یك انقلاب درونی نیز در خود ایجاد كند و محمود دیگر تحمل كلاس درس را نداشت؛ چرا كه میدید خانمی بیحجاب با انواع آرایش، سر كلاس میآید و محمود از دیدن خانم بیحجاب رنج میبرد. تا این كه روزی خانم معلم به علت ننوشتن مشق محمود را چوب و فلك میكند و محمود كاسهی صبرش لبریز میشود و به خانم معلم میگوید: تو اگر راست میگویی حجابت را رعایت كن و چادر سرت كن. همین سخن محمود باعث میشود كه مدیر و ناظم آن قدر محمود را كتك بزنند تا این كه خون دماغ میكند و دیگر به مدرسه نمیرود و اصل ترك تحصیل از اینجا شروع میشود. بعد از ترك تحصیل، شغل كشاورزی و دامداری را ادامه میدهد تا این كه با دوستانی از جمله شهید ابوالفضل یزدی، شهید صفرعلی جعفریان، شهید قاسم امینی و چند تن دیگر از بچههای ایثارگر آشنا میشود و روزها با همدیگر به صحرا و بیابان میروند و شبها در مسجد و حسینیه در خدمت انقلاب بودند. به نقل از دوستان شهید: روزی نوبت محمود بود كه نهار آنها را به صحرا ببرد، محمود به خانه میرود، از طریق رادیو میشنود كه شهید مظلوم بهشتی به دست منافقان كوردل به شهادت رسیده، آن روز محمود لباسی سیاه میپوشد و آن قدر گریه میكند و به سر و سینه میزند كه اصلاً فراموش میكند كه قرار بوده نهار دوستان را به صحرا ببرد؛ دو ساعتی از ظهر گذشته بود كه دوستان او نگران میشوند. یك نفر را به دنبال محمود میفرستند. او میگفت: وقتی درب خانهی محمود رفتم با لباس مشكی عزا درب را به رویم گشود. یك دفعه محمود را در آن حالت دیدم، فكر كردم خدای ناكرده یكی از اعضای خانوادهی او از دنیا رفتهاند. آری! محمود به خاطر شهادت بهشتی مظلوم دوستان و همه چیز را فراموش كرد و در خانه به عزا نشست. آن روزها هر كجا محمود را تنها میدیدی، چه در خانه و كوچه و چه در صحرا چیزی در زیر لب زمزمه میكرد. اگر نزدیك میرفتی و خوب گوش میدادی؛ زمزمهی زیر لب محمود آیهی 169 سورهی آلعمران بود كه میگفت: «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون» «به كسانی كه در راه خدا كشته میشوند، مرده نگویید بلكه آنها زندگانند و نزد خداوند روزی میخورند».
محمود در خلوت و تنهایی دهان خود را این آیه و سورهی مباركهی تكویر خوشبو میكرد. او به سورهی تكویر علاقهای خاص داشت و همیشه با خود زمزمه میكرد. اینها خاطرات محمود بود به نقل از خانواده و دوستان.
وقتی محمود به سن 17 سالگی رسید، شور و حال جبهه و جنگ تمام وجود محمود را گرفته بود. روزی در صحرا در حال چیدن گندم با پدرش، به این فكر میافتد كه از پدر اجازهی رفتن به جبهه بگیرد، ابتدا جرأت نمیكند اما به هر جهت هر طوری بود پیشنهاد رفتن به جبهه را میدهد. پدر مخالفت میكند و میگوید: اگر تو بروی من در كار كشاورزی و دامداری دست تنها میشوم. محمود آن روز وقتی مخالفت پدر را میشنود، از شدت ناراحتی، حواسش پرت میشود و در حال درو كردن گندم دستش را میبُرد و آن قدر خون از دستش میآید كه پدرش میترسد و محمود را سریع به بهداری میبرد. آن روز پدر خیلی ناراحت میشود تا این كه همان شب خواب میبیند، محمود در بیابان در حال چوپانی است، باد شدیدی میوزد و گَرد و خاك همه جا را میگیرد، ناگهان محمود به شكل كبوتر سفیدی در آسمان پرواز میكند و در گَرد و غبار ناپدید میگردد. این خواب باعث شدكه فردای آن روز پس از تعریف خواب، پدر اجازهی رفتن به جبهه را به محمود میدهد. محمود چند روز بعد عازم آموزش 45 روزه میشود. پس از آن در چند عملیات در سالهای 63 – 62 شركت میكند. در عملیات خیبر از ناحیهی دست چپ و كمر به وسیلهی تركش خمپاره مجروح میشود و در بیمارستان اهواز بستری میشود. چون پدر و مادرش را خیلی دوست دارد و میداند، مادر دل نازكی دارد، به دوستان میگوید: پدر و مادر من نباید از مجروحیت من اطلاع پیدا كنند. بعد از چند روز از بیمارستان اهواز مرخص میشود اما به دوستان میگوید: من با این حال به خانه نمیروم چون اولاً مادرم خیلی دل نازك است و ناراحت میشود و ثانیاً پدرم خواب دیده، من كبوتر سفیدی شدهام و در آسمان محو شدهام (یعنی به شهادت رسیدن) اما اكنون خواب پدرم برعكس شده و من زندهام اما مجروح. به همین دلیل از راه اهواز برای زیارت امام رضا (ع) به مشهد میرود. بعد از چند روزی كه حالش بهتر میشود، به اصفهان میآید اما در مورد مجروحیت هیچ نمیگوید تا این كه روزی در اتاق مشغول عوض كردن لباس بوده است كه مادرش سرزده وارد اتاق محمود میشود و متوجه میشود كه در كمر و دست چپ محمود آثار بخیه و زخم است و تازه متوجهی مجروحیت محمود میشود.
بعد از یك ماه استراحت در تاریخ 2 / 12 / 63 دو مرتبه به جبهه اعزام میشود و در عملیات بَدر مفقودالاثر میشود و خبر مفقودالاثر شدن محمود در تاریخ 28 / 12 / 63 یعنی در پایان سال 63 و اول سال 64، عید نوروز، را بر خانواده به عزا تبدیل میكند و به جای جشن عید سال 64 خانواده به عزای فرزند مینشینند.
و پیكر مطهرش كه یك جمجمه و تكهای از استخوان ساعد دست به همراه پلاك شناسایی بود، در سال 75 یعنی 11 سال بعد به آغوش خانواده برمیگردد. روحش شاد و راهش ادامه باد.
از توصیههای مؤكد شهید به خانواده مخصوصاً پدر و مادرش دادن خمس و زكات و صدقه بوده است. شهید در رابطه با اموال بیت المال حساسیت خاصی داشته و به پدرش توصیه میكرد: اگر من شهید شدم و خواستند چیزی به بدهند، اصلاً قبول نكنید. وقتی محمود در سال 63مفقوالاثر شد، از سپاه خبر آوردند و یادم نمیرود كه به پدرم پیشنهاد حقوق و مایحتاج زندگی را دادند. پدرم اصلاً قبول نكرد. مادرم میگوید: محمود هر موقع از جبهه به خانه میآمد، لباسهایش را كامل عوض میكرد حتی لباسهای زیرش را. روزی مادر از محمود سوال میكند: مگر لباسهایت عیبی دارد؟ محمود میگوید: نه مادر اما لباسها از اموال بیت المال است و در جبهه و جنگ برای من خوش است كه با آن نماز بخوانم اما در خانه دوست ندارم با آنها نماز بخوانم و این كار شهید باید درسی باشد برای كسانی كه از اموال بیت المال هر طوری كه بتوانند به نفع خود و خانواده استفاده میكنند. باید بدانند كه شهدا، مخصوصاً شهید سلیمانی از آنها راضی نیستند.
والسلام
مطالب مرتبط
طبقه بندي موضوعي
آخرين مطالب
-
قبل از بازدید از وبلاگ مطالب زیر را مطالعه فرمایید...
پنجشنبه 03 بهمن 1392 -
مسابقه غیرحضوری ویژه عید غدیر 99
سه شنبه 14 مرداد 1399 -
مسابقه تربیتی عید غدیر
سه شنبه 14 مرداد 1399 -
مسابقه پیامکی عید غدیر
سه شنبه 14 مرداد 1399 -
مسابقه نقاشی عید غدیر
دوشنبه 13 مرداد 1399 -
مشخصات شهدای دهنو
سه شنبه 28 شهریور 1396 -
امروز برای شهدا وقت نداریم...
دوشنبه 27 شهریور 1396 -
فیلم کامل سخنان تکان دهنده شهید حججی قبل از شهادتش
یکشنبه 26 شهریور 1396
اطلاعات سايت
-
تاريخ امروز: پنجشنبه 16 آذر 1402
-
پست الکترونيک : isardehno@hotmail.com
نظرسنجي
عضويت در خبرنامه
با عضويت در خبرنامه سايت آخرين مطالب سايت را براحتي در ايميلتان دريافت نماييد

آمار بازديد
-
بازديد کل : 298,644
-
بازديد امروز : 181
-
بازديد ديروز : 13
-
بازديد کننده امروز : 7
-
بازديد کننده ديروز : 11
-
گوگل امروز : 0
-
گوگل ديروز: 2
-
بازديد هفته : 315
-
بازديد ماه : 699
-
بازديد سال : 27,738
اطلاعات شما
-
آي پي : 3.238.180.174
-
مرورگر :
-
سيستم عامل :
ارسال نظر