تصاوير منتخب

درباره سايت

علقمه

زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.*** مقام معظم رهبری*** این وبلاگ زیر نظر بنیاد شهید و امور ایثارگران دهنو[اصفهان]می باشد. دلیل انتخاب این عنوان ["علقمه"]برای وبلاگ به خاطر شروع به کار آن در روز تاسوعای حضرت اباالفضل می باشد. ما را از نظرات خود بهره مند کنید. نکته:شما برای استفاده از مطالب و امکانات سایت ابتدا باید عضو شوید. مدیریت وبلاگ : علی یزدی

ثبت نام

رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد

بايگاني

پربازديدها

تبادل لينک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا مارا با عنوان علقمه وآدرس isardehno.rozblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان پس از تایید در سایت ما قرار میگیرد.
عنوان :
آدرس :
کد : کد امنیتیبارگزاری مجدد

پيوندها

شبکه هاي اجتماعي

شهید والامقام قدرت الله محمدی

 وصیت نامه و زندگی نامه شهدا

شهید والامقام قدرت الله محمدی

نام : قدرت الله محمدی

نام پدر : رجبعلی

تاریخ تولد : 1/1/1343

محل تولد : دهنو اصفهان

تاریخ شهادت : 24/12/1363

محل شهادت : مجنون - عملیات بدر

شهرستان : خمینی شهر

مسئولیت : کارگر کارخانه بارش

گلزار : گلزار شهدای دهنو

 

 

زندگی نامه ی شهید بزرگوار

سخن گفتن از انسان هایی والا که توانستند در این ارض خاکی با تفکر در هدف از انسان و همه هستی به انتخابی نیکو دست یابند و اسلام بزرگ را به عنوان مکتب انتخاب کنند و با یک پشت پا زدن به تمام مکاتب مادی همه برنامه های زندگی خویش را بر پایه قوانین اسلام عزیز استوار نمایند و چون که اسلام امر دفاع را بر همه انسانها واجب نموده و جهاد راسبب عزت و آزادی انسان یاد کرده اینان با یک جهش انقلاب های خود را وقف مبارزه خستگی ناپذیر در راه خدا و مستضعفان نمودند. از تمام مظاهر زندگی و خانواده خود گذشتند و جز به معبود خویش نیندیشیدند و با شعار ربنا الله و استقامت در آن راه نمونه بارز یک مجاهد فی سبیل الله گشتند. آری اینان با این تفکر که چند روز دنیا را خوب زندگی کنند نه خوش جز الله کسی را ندیدند و جز او کسی را نپرستیدند و سر تسلیم بر کسی جز او فرود نیاوردند و جز او همه را بی چیز دانستند و خلاصه همه وجودشان الله شد در اینجا بود که ملائکه الله می فهمند که چرا می بایست بر انسان سجده کنند و چرا باید انسان خلیفة الله باشد در این هنگام که خداوند این انسان ها را در این حد کمال یافت با تجدید (فتبارک الله احسن الخالقین) با ندای ملکوتی و آشنای خود بر گوش جان این انسان های والا ندای (ارجعی الی ربک) را الهام نمود و اینان سرمست از این دعوت بزرگ الهی سبک بال و عاشق به سوی ملاء اعلاء پرواز در ملکوت کردند و در ساحل جلوه گاه ازل پهلو گرفتند و به روئیت جمال حق دست یافتند و به حیات (عند رب مرزوق) گشتند و معنی زنده بودن شهید را از زبان خداوند بر ما انسانها مهجوب می خوانند که (بل احیاء عند ربهم یرزقون).

یکی از انسان هایی که عمر کوتاه خود را وقف مبارزه و جهاد نمود و لحظه ای از تلاش و مبارزه دست برنداشت و استقامت نمود و از همه تعلقات دنیوی گذشت و به سوی جبهه ها شتافت و ماهها در جبهه ها جهاد نمود تا به شهادت رسید برادر بسیجی شهید قدرت الله محمدی بود که گذری کوتاه بر زندگی سراسر دشوار او می اندازیم تا شاید بتوانیم درسی از اینان برای انسان زیستن بیاموزیم و حیاء و معاد را در مکتب اینان بیاموزیم.

برادر بسیجی شهید قدرت الله محمدی در سال 1343 یک سال بعد از قیام خونین سال 42 در یک خانواده مستضعف مذهبی در دهنو برخوار اصفهان چشم به جهان گشود. او در سن هفت سالگی وارد دبستان شد و تا پنجم ابتدایی به تحصیل ادامه داد اما بر اثر فقر فرهنگی و مادی و اوضاع نابسامان دوران سیاه ستم شاهی که یادآور دوران سیاه قرون وسطی بود او نتوانست به تحصیل ادامه دهد و بعد از آن به کارگری پرداخت تا این که مردم کم کم با رهبریهای پیامبر گونه امام روشن شدند و فهمیدند که پادشاهان زر پرست و حاکمان ضد خدا را باید نابود کرد و جریانات انقلاب هر روز وسعت بیشتری می یافته تا اینکه اعتراضات مردم به تظاهرات خیابانی انجامید و برادر شهیدمان نیز همدوش با مردم در تمام راهپیماییها و تظاهرات شرکت فعال داشت تا اینکه رژیم 2500 ساله شاهنشاهها فرو ریخت و انقلاب که ثمره خون های هزاران شهید بود به پیروزی رسید.

بعد از انقلاب برادر شهیدمان تصمیم به حفاظت و حراست از انقلاب اسلامی گرفت و به همین جهت از اوائل تشکیل بسیج یکی از اعضای فعال بسیج در آمده و در کلاسهای عقیدتی و نظامی آن شرکت می کرد تا اینکه ابر جنایتکاران که در واقع جنگ الحاد و کفر علیه اسلام بود آغاز شد در اوائل جنگ تحمیلی عراق برادرش رمضان محمدی که قدرت الله او را استاد خود می دانست بدست متجاوزگران بعثی به شهادت رسید.

بهد از آن شهید قدرت الله محمدی در زندگی خود فصل جدیدی باز کرد و به تلاش و مبارزه خو وسعت بیشتری بخشید و با نیرو گرفتن از رهنمودهای خون برادرش مصمم تر از قبل راه خود را ادامه داد و هنوز چند ماهی از شهادت برادرش نگذشته بود که به جبهه اعزام شد و به مدت چندین ماه در جبهه های جنوب تا اینکه خواهرش که تنها 14 سال داشت و در تاریخ /2/61 بر اثر فشار قلب فوت کرد که شهید قدرت الله برای هفتم و یکمین سالگرد برادرش به اصفهان بازگشت او در تاریخ 11/5/62 ازدواج نمود و بعد چند ماه با اینکه خانواده او بعد از شهادت برادرش و فوت خواهرش دچار مشکلات فراوانی شده بودند و قاعدتا امکان حضور در جبهه غیر ممکن بود اما روح بلند او هرگز آرامش نداشت و نمی توانست در خانه بنشیند و نظاره گر جنایت بعثیان باشد این بود که در تاریخ 24/12/63 بدست جنایتکاران بعثی به شهادت رسید و با شهادتش آموخت در زمانی که انسانیت مورد هجوم قرار دارد و مستضعفان فریاد کمک خواهی سر دادند نمی توان در خانه نشست و یک زندگی مثلث دار حیوانی اختیار کرد آری او با زندگی خود آموخت که مشکلات و مسائل خانوادگی نمی تواند در مقابل مبارزه در راه هدف سد شوند. آری این قلبهای تاریخ از حسین یاد گرفتند که مرگ با عزت بهتر از زندگی با لذت است و یاد گرفتند و یاد دادند که (ان الحیاه عقیده و الجهاد).

از برادر شهیدمان قدرت الله محمدی دو فرزند به جای مانده یکی پسر که به یادگار برادرش رمضان نامیده است و یک دختر که بعد از شهادتش به دنیا آمد که بنا به وصیتش زهرا به یادگار خواهرش نامیده شد. امید است که با توجه و تفکر به هدف از خلقت انسان و موقعیت حساس زمان راهروان صدیقی برای آنان باشیم.

 

وصیت نامه ی شهید

با درود و سلام بر پیامبر اسلام محمد مصطفی (ص) تنها نجات بخش انسانها از بردگیها و اسارتها و بر دوازده جانشین برحقش ائمه هدی (ع) و با سلام بر نایب بر حق امام زمان نجات دهنده نسل حاضر از گرداب تیرگیهای ، امام خمینی و سلام و درود خدا بر علمای راستین تشیع که درس پیروزی خون بر شمشیر را ، ابتدا خود به آن عمل نموده و به دیگران نیز آموختند.

درود خدا بر رزمندگان اسلام این شهدای زنده و پیروان راستین خط ولایت. اکنون که عازم جبهه های نبرد هستم خدای را سپاس می گویم که به من توفیق داد که در راه او جهاد کنم و بتوانم به این طریق دین خود را به اسلام عزیز ادا کنم و پیروزی یا شهادت در راه او نصیبم گردد. لازم می دانم ای پدر و ای مادر با شما عزیزان سخنی داشته باشم. پدر عزیز و رنج دیده ام درود خدا بر شما که چنان فرزندانی تربیت کرده اید که برای اسلام عزیز اافتخار آفرین باشد. آری پدرم یادم نمی رود آنروزی را که دست برادرم را فشردی و لبانش را بوسیدی و با او خداحافظی کردی و او را روانه جبهه نمودی و آنگاه که پس از مدتی نبرد به افتخار شهادت نائل شد در هفتمین روز شهادتش برای مردم مردانه پیام دادی و سخنانت الهام بخش ما در ادامه راه برادر بوده بیاد آن که گفتی من شش فرزندم را روانه جبهه های اسلام علیه کفر می کنم و در آخر نیز خود و همسرم به این راه پای می گذاریم و من آن روزها را به یاد می آورم که با شنیدن این سخن روح تازه ای در کالبدم دمیده شد از بی تفاوتی و بی حالی بیرون آمدم و تصمیم گرفتم که راه برادر را ادامه دهم که راه او راه حسین بن علی (ع) و یارانش بود و پدر من می دانم که فرزندی آنچنان خوب که شما می خواستید نبودم و تو مرا حلال کن و آرزو دارم فرزندم را حسین گونه تربیت کنی بداند که پدرش در راه دفاع از عقیده شهید شد. بداند اگر لازم باشد ما باید همگی خود را فدای اسلام کنیم و شما مادرم ، مادر عزیز و مهربانم که پس از خدای بزرگ مهربانترین فرد برایم بودی یادم نمی رود آن روزی را که بر سر جنازه مطهر برادرم رسیدی و دستهایت را رو به آسمان برداشتی و گفتی بار خدایا این هدیه ناقابل را از ما قبول کن ، مادر دلسوخته ام به خدا قسم مجاهدین عصر خمینی همانند مجاهدین عصر رسول الله هستند ، مانند یاران امام حسین هستند با این تفاوت که اگر آنروز یک حبیب بود امروز حبیب ها و اگر آنروز یک مادر وهب بود امروز هزاران مادر وهب داریم. امروز این مادران هستند که جگر گوشگان خود را راهی جبهه می کنند به آنها می آموزد مکتب حسین را حرکت در خط رهبری و ولایت فقیه را به گونه ای که وقتی دو فرزند مادری به شهادت می رسند می گوید ناراحتیم این است که چرا فرزند دیگری ندارم که فدای اسلام کنم. پدرم و مادرم بدانید که سعادت را جز جهاد در راه عقیده نمی دانم ، عقیده به خدا و به اسلام و جهاد فی سبیل الله شهادت را بهترین نعمت های خداوند می دانم ، آری مادرم زندگی یک کلاس درس بیش نیست که انسان دیر یا زود باید امتحان خویش را پس بدهد و اکنون نوبت ماست و اگر سریع به جبهه اعزام شدم فکر کردم که هنگام آن امتحان فرا رسیده است. و شما برادر از جان عزیزم عباسعلی اکنون روی سخنم با شماست ، برادرم شما چه خوب راهت را انتخاب کردی و چه سنگین مسئولیتی بر دوش داری امیدوارم که در این راه موفق باشی. برادرم از شما می خواهم که پس از من از امانتی که بر جای گذاشته ام از رمضانعلی خوب نگهداری کنی و در تربیت او بکوشی و نگذاری که او احساس کند که پدر ندارد و اگر از نظر مالی برایتان مسئله ای نیست بگذارید که مدرسه علوم دینی تحصیل کند. برادرم از شما می خواهم برایم از تمام خویشان و دوستانحلالیت بطلبی که اگر از سوی من اشتباهی سر زده مرا حلال کنند. و اما شما همسر مهربانم چند مطلبی هم با تو در میان میگذارم. همسرم چند ماهی با هم زندگی کردیم و از شیرینی ها و تلخی های زندگی هرچه بود گذشت ولی مرا حلال کن که همسر خوبی برایت نبودم چرا که من هنوز به مقام و عظمتی که اسلام عزیز برای زن قائل شده آگاه نبودم و به همین جهت در انجام وظایف اسلامیم کوتاهی کردم. همسرم این را خوب می دانی که من خیلی به شما علاقه دارم ولی اسلام را خیلی بیش از شما دوست دارم دلیلش این است که من خانواده ام را رها کردم و به ندای امام عزیزمان لبیک گفتم. همسرم از شما می خواهم که زیاد قرآن بخوانید و موقع شیر دادن به فرزندم وضو بگیرید تو می توانی با نحوه تربیت خودت فرزندی تحویل جامعه دهی که همان طوری که خدا خواسته است خلیفة الله روی زمین شود. همسرم به پسرم بگو که بعد از من کوله بارم را به دوش بگیرد و کفشهایم را بپوشد و با سلاح ایمان چون کوه در برابر دشمنان اسلام بایستد به او بگو که این وصیت پدری است. از خدا بترس و هر کاری که می خواهی بکنی تقوی الهی را پیشه کن تا رستگار شوی و شما خواهران عزیزم ، شما نیک وظیفه خود را می دانید خواهران شهدا با عمل خود و با گفتار خود از زینب شیرزن صحرای کربلا سرمشق می گیرند شما نیز چون او پیام رسان خون شهیدان باشید. در مدرسه در خانه و خانواده و در همه جا با رفتار اسلامی خود یادآور نمونه یک زن مسلمان باشید. آنگونه که زینب خواسته است آنگونه که حضرت فاطمه زهرا (س) خواسته است.

خداوندا اگر مرا از جهادگران خودت محسوب می کنی مرا به آرزویم که شهادت در راه توست برسان.

 

 

راهش پاینده و پر رهرو باد

ارسال نظر

کد امنیتی رفرش

مطالب مرتبط