درباره سايت
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.*** مقام معظم رهبری*** این وبلاگ زیر نظر بنیاد شهید و امور ایثارگران دهنو[اصفهان]می باشد. دلیل انتخاب این عنوان ["علقمه"]برای وبلاگ به خاطر شروع به کار آن در روز تاسوعای حضرت اباالفضل می باشد. ما را از نظرات خود بهره مند کنید. نکته:شما برای استفاده از مطالب و امکانات سایت ابتدا باید عضو شوید. مدیریت وبلاگ : علی یزدی
ثبت نام
عضويت سريع
بايگاني
پربازديدها
-
-
سردار سلیمانی؛ سایهِ ترس، «مرد بدون سایه» بر سر تروریستهای داعش
تعداد بازديد: 2271 -
فیلم حمله آمریکا به تأسیسات هسته ای ایران
تعداد بازديد: 2245 -
تصویر شهدای محله ی دهنو به صورت فردی...
تعداد بازديد: 1439 -
وصیت نامه تکان دهنده ی شهید به مادرش...
تعداد بازديد: 1289 -
نشریه موعظه خوبان...
تعداد بازديد: 1187 -
داستان علی کاظم از زبان سید جواد هاشمی...
تعداد بازديد: 1091
تبادل لينک هوشمند
پيوندها
مشخصات شهدای دهنو
مشخصات 167 لاله ی خونین دهنو...
مشخصاتی از جمله تاریخ تولد.شهادت.محل شهادت.نام عملیات و...
این لیست طی مدت چند روز با جمع اوری داده ها از چند منبع تهیه شده است...لذا ممکن است باز احتیاج به اصلاح و ویرایشاتی داشته باشد...لذا از شما خواهشمند است اگر ناقصی در مشخصات مشاهده نمودید و اطلاعاتی در دست داشتید ان را با ذکر سند برای ما به id روبرو بفرستید @aliy97...اجرتان با شهدا...
رمز فایل:isardehno.ir
امروز برای شهدا وقت نداریم...
پیشنهادهای ما به شما مطالب آسمانی
امروز برای شهدا وقت نداریم
ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم
با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است
ما بهر ملا قات خدا وقت نداریم
چون فرد مهمی شده نفس دغل ما
اندازه یک قبله دعا ، وقت نداریم
در کوفه تن ،غیرت ما خانه نشین است
بهر سفر کرب و بلا ، وقت نداریم
تقویم گرفتاری ما پر شد ه از زرد
ای سرخ ، گل لاله ، تو را وقت نداریم
هر چند که خوب است شهیدانه بمیریم
خوب است ، ولی حیف که ما وقت نداریم
فیلم کامل سخنان تکان دهنده شهید حججی قبل از شهادتش
🌠یک گلوی بریده حرفش را ... به جهان با نگاه میگوید به علی گاهی آدم از غربت ...
🌠 دردِ خود را به چاه میگوید در کنار حسین جنگیدن ... غیرتُ، زخم تیغ میخواهد انتخاب چنین سرانجامی ...
🌠 اعتقادِ عمیق میخواهد فکر کن، ظهر، ظهرِ عاشوراست ... در بزنگاه بدترین تهدید ...
🌠 جداً از ما کدامیک آن روز ... در کنارِ حسین میجنگید! ...
🌠 همیشه به سئوال مصرع آخر این شعر فکر میکردم و هیچ جوابی براش نداشتم
🌠 و یقین داشتم در دوران ما کسی پیدا نمیشه، چند روزه این عکس و چشمهای محسن از ذهنم نمیره،
🌠 حتما قصه این بچه شیر ایران زمین شنیدین، محسن، جواب اون مصرع،
🌠 من از جهانِ سیاست چیزی نمیدونم و نمیخوام که بدونم (لعنت بر باعث و بانی هر جنگی در هر کجای دنیا)،
🌠 اما این چشمها، این شهامت، این یقین، از لحظه اسارت تا لحظه بریدن سر، یعنی ایمان،
🌠 یعنی اعتقاد عمیق، یعنی صلابت، نوش جانت شهادت، افتخار میکنم که هموطن محسنم ...
تشیع پیکر جانباز شهید سهراب نریمانی1394/8/27
خداحافظ آسایشگاه ثارالله...
خداحافظ جفاهای زمونه...
خداحافظ جماعت بی درد...
خداحافظ...
سهراب جانباز قطع نخاعی هم..........پر کشید..............
سهراب در 16 سالگی در سال 60 قبل از عملیات حصر آبادان از ناحیه گردن قطع نخاع شد و تا اکنون حدود 34 سال است که او فقط می توانست از روی تخت سر خود را تکان دهد........
اکنون سهراب که فقط قدرت تکان دادن سر را داشت آنقدر قدرت پیدا کرد که با بال های شکسته تا ملکوت پر کشید به همراه لباس خاکی جبهه ها که با سلیقه اتو کشیده شده و با سربند یازهرا بر پیشانی که عطر آگین شده بود با عطر شهادت............
آخر امشب به آرزویش رسید و حضرت زهرا(س) و جمیع رزمندگان و حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و سرور جانبازان آقا اباالفضل العباس به استقبالش آمده اند....
خوشا به حالت سهراب جان..............دستمان را در دنیا بگیر و در آن دنیا ما را شفاعت کن............
آخرین گفته ای که خودم از زبان آقا سهراب شنیدم که با گریه میگفت... به شرح زیر بود :
ما نرفتیم 8 سال جنگ کنیم و شهید بدهیم و جانباز ،که اکنون این وضع بد حجابی و معتادی و دیگر مسائل بد به وجود بیاید...به خدا من اصلا ناراحت نیستم که چرا بدنم این طور شد و 30 سال روی تخت افتادم .... ولی این چیز ها را که می بینم بسیار ناراحت میشوم و قلبم به درد می آید...
آیا در آن دنیا جوابی برای این سخنان داریم...؟این را اول به خودم میگویم بعد به شما....
آقا سهراب فقط میتونیم بگیم شرمنده شما و دیگر شهداییم ....
جانباز «سهراب نریمانی» از زبان جانبازان آسایشگاه ثارالله...
وقتی از سهراب درباره نوع قطع نخاع بودنش پرس و جو میشد و آسیب دیدگی ناشی از اون، شونه هاش رو بالا میانداخت و میگفت همین قدر ...؛ یعنی بقیه مرخص و فقط به این اندازه که شانه هاش را بالا ببرد.
اوایل دهه ۶۰ بود، آسایشگاه جانبازان ثارالله در ولنجک، جایی بود که جانبازان قطع نخاع زیادی رو تو خودش جا داده بود. تا قبل از پایان جنگ هر روز به تعداد این جانبازها افزوده میشد، جوری که دیگه تامین تخت و جا هم واقعا” مشکل شده بود؛ خوب البته هیچ وقت مشکل حادی پیش نیومد، آخر بچهها مرامی حل میکردند.
از در ورودی آسایشگاه ثارالله که وارد میشدی، تعداد زیادی جانباز ویلچرنشین بودند که وقتی خوب نگاهشون میکردی، میدیدی که هر کدوم تو یه حس و حالی هستند و اوضاعی برا خودشون دارند … از دردها و رنج ها و نوع آسیب ها و اذیت هاشون تا دور و نزدیکی شهرها و گاه حتی داشتن ملیتی دیگر تا کار و درس و … برخی پر شر و شور و برخی آروم و ساکت برخی لوطی مزاج و البته دیگرانی هم دیپلماتی بودند. برخی به دنبال درس و کتاب و کسانی هم دنبال کار و زندگی عزیزانی که به شدت گرفتار تخت بودند و برخی که علیرغم همه مشکلات هنوز به دنبال مسئولیت هاشون در سپاه و جاهای دیگر و حتی بعضاً با اون حال و روزشون اهل جبهه رفتن هم بودند.
خلاصه هر کدوم رنگ و بویی داشتند، برای خودش فرصتی میخواست تا ببینی و بشنوی. جانبازانی بودند که قطعی نخاعشون از کمر بود دستاشون سالم بود و برخی که از پایین کمر قطع نخاع شده بودند و البته معمولاً تو پاهاشون درد زیادی داشتند و در این میان جانبازانی که نخاع شون از مهرههای گردن آسیب دیده بود و دست هاشون هم کمی تا قسمتی کار میکرد و البته در این میان … سهراب نریمانی هم بود که جزء این دسته آخری بود که وقتی ازش پرس و جو میشد درباره نوع قطع نخاع بودنش و آسیب دیدگی ناشی از اون، شونه هاش رو میانداخت بالا و میگفت همین قدر …؛ یعنی بقیه مرخص و فقط به این اندازه که شانه هاش را بالا ببرد.
متولد سال ۱۳۴۳ بود و در ۱۲ فروردین ۱۳۶۰ و در ۱۶ سالگی در جبهه ذوالفقاریه آبادان همون موقع که هنوز خرمشهر در اشغال بعثیون عراقی بود و آبادان در محاصره، این طور شده بود. به سکوت تفکر علاقه داشت و همین آرامش همیشگی او بود که چهره مردونش رو زیباتر و باوقارتر میکرد. به اشعار ملای رومی هم علاقمند بود. از آه و ناله خبری نبود و فقط وقت نماز که میشد پرستارها بهش وضو میدادند و تختش رو رو به قبله میکردند و مهر بر پیشانی میگذاشتند.
یک میز شیشهای هم داشت که براش کتاب میگذاشتند و کتاب میخوند. برادر جوونتر از خودش هم داشت که خیلی وقت ها میاومد پیشش میموند. لذت زندگیش خدمت کردن به سهراب بود. سهراب بچه اصفهان و دهنو" target="_blank">محله ی دهنو بود. آرامشش بقدری زیبا بود که وقتی میرفتی پیش حس میکردی کنار یک دریاچه زیبا و در یک منطقه زیبای کوهستانی هستی. این حال و روز سهراب به مدت تقریباً ۳۵ سال تا ۲۵ آبان 94 بود. تنها ناله او ناله دل بود و انسانیت و معارف و اخلاق او همیشه در سکوت و خلوت خود تا آنکه … آری در صبح یک روز سرد پاییزی مصادف با ۲۵ آبان ماه 1394 و روز حماسه و ایثار اصفهانیان خبری منتشر شد که سرانجام روح زیبای سهراب از کالبد خستهاش وداع کرد و به جوار دوستان شهیدش پرگشود و بوسه سلام بر بارگاه قرب الهی زد.
گفته شده که پزشکان درباره آخرین بیماری و درد او از چسبندگی و انسداد روده نام بردهاند که پس از عمل جراحی به کما رفته و از همانجا مصافحه با رفیق اعلی را لبیک گفت. … و این نیز از جمله ماجراهای ثاراللهیان است و خدا کند که ما نیز از این جمله و در این زمره باشیم.
به نقل از :آزادگان ایران
طبقه بندي موضوعي
آخرين مطالب
-
قبل از بازدید از وبلاگ مطالب زیر را مطالعه فرمایید...
پنجشنبه 03 بهمن 1392 -
مسابقه غیرحضوری ویژه عید غدیر 99
سه شنبه 14 مرداد 1399 -
مسابقه تربیتی عید غدیر
سه شنبه 14 مرداد 1399 -
مسابقه پیامکی عید غدیر
سه شنبه 14 مرداد 1399 -
مسابقه نقاشی عید غدیر
دوشنبه 13 مرداد 1399 -
مشخصات شهدای دهنو
سه شنبه 28 شهریور 1396 -
امروز برای شهدا وقت نداریم...
دوشنبه 27 شهریور 1396 -
فیلم کامل سخنان تکان دهنده شهید حججی قبل از شهادتش
یکشنبه 26 شهریور 1396
اطلاعات سايت
-
تاريخ امروز: یکشنبه 14 خرداد 1402
-
پست الکترونيک : isardehno@hotmail.com
نظرسنجي


عضويت در خبرنامه
با عضويت در خبرنامه سايت آخرين مطالب سايت را براحتي در ايميلتان دريافت نماييد

آمار بازديد
-
بازديد کل : 281,589
-
بازديد امروز : 41
-
بازديد ديروز : 84
-
بازديد کننده امروز : 29
-
بازديد کننده ديروز : 30
-
گوگل امروز : 1
-
گوگل ديروز: 0
-
بازديد هفته : 385
-
بازديد ماه : 234
-
بازديد سال : 10,683
اطلاعات شما
-
آي پي : 3.235.40.122
-
مرورگر :
-
سيستم عامل :